-
داغونم ...
یکشنبه 11 بهمن 1394 18:14
اولین روز هفته این بود آخرش معلوم نیس .... بازم توکل به خودت ..... صبح شنبه اومدم دفتر دعای عهد گذاشتم یه صدقه هم انداختم صندوق گفتم خدایا هفته خوبی باشه مشغول نظافت شدم. سرم پایین بود داشتم صندلی های ارباب رجوع رو تمیز میکردم که در باز شد یکی اومد داخل سرمم بالا گرفتم ... خودش بود همونی جریانش رو پست رمز دار گذاشتم...
-
دفتر یا دادگاه
دوشنبه 5 بهمن 1394 17:28
این روزا به لطف ثبت نام کارت ملی هوشمند حسابی سرگرم هستم نه به اون روزا که بیکار بودم از بیکاری چرت میزدم نه اینروزا که مردم واسه ترس از قطع یارانه میان کارت ملی ثبت نام میکنن چیزی که به این مردم دیدم فقط کافیه بگن یارانه قطع میشه همه کار میکنن از سال 93 که گفتن کارت ملی باید هوشمند بشه کسی دنبالش نرفت حالا گفتن...
-
داداش سیاه ضایع ...
سهشنبه 29 دی 1394 12:09
ضایع شدم رفت سال 93 بود یه دختره دانشجویی میومد دفتر کاری داشتم انجام میدادیم کم کم یه مقدار باهم خوب شدیم تا اینکه ترم آخر وقتی تموم کرد گفت شمارت میدی بهم منم بهش دادم ... دختر خوبی بود سنگین رنگین بود نبود ازون دست دخترایی جلف باشن .. ولی اسم فامیلش نمیدونستم این چند وقت میومد اینجا حتی فامیلش سوال نکردم ولی اون...
-
بابای من کیه ...
شنبه 26 دی 1394 12:04
یکی بیاد اصل منو یاد اوری کنه بابای من کیه ؟ داداشم کیه ؟ کجایی هستم ؟داییم کیه ؟ مخم سالم سالم هست سرمم به جایی نخورده ..آلزلیمر هم نگرفتم فقط نمیدونم اصلم چیه ؟ هفته گذشته یه آقایی سند سیم کارت آورد منم سیم کارتش تصویض کردم بهش دادم حالا صبحی یه آقای دیگه ای اومد قاطی با خودش هم دعوا داشت گفت خانم شما چرا سیم کارت...
-
جای خالیش حس میشود
دوشنبه 21 دی 1394 09:20
آقای کفاش روبرو دفتر که افغانی بود رو دیروز عصر از طرف گردان اومدن غافلگیرش کردن بردنش از دوماه پیش که افغانی ها رو جمع میکردن از داخل شهر آقای کفاش نیومد بعد از یک ماه هم که اومد با دست کفش میدوخت با چشمش هم نگاه اطرف میکرد که چیز مشکوکی نبینه ... بعضی وقتها هم کفش ها یا داخل خونه همسایه نزدیک دفتر میدوخت ویا داخل...
-
هییییس خوابه
چهارشنبه 16 دی 1394 10:53
ساعتای 8 /30بود یه خانمه گفت خانوم این تعمیرات موبایل ساعت چند بازمیکنه گفتم : 9به بعد اجازه گرفت که میتونم بشینم اینجا ؟گفتم بفرمایین راحت باشین ... بعدچند لحظه رفت دوباره اومد گفت میتونم من یه چرتی بزنم اینجا گوشیم دادم تعمیرات گفتهیه ساعت دیگه اماده میشه دیشبم نخوابیدم بازم گفتم رحت باشین الانم چادرش گرفته روصورتش...
-
خداایا هر چی صلاحه...
دوشنبه 7 دی 1394 02:19
-
بی خوابی
دوشنبه 7 دی 1394 01:59
از صبحی هی خواستم بیام بنگارم قر بدم تو کمرم که بله خونه هستم از کنار بخاری پست میزارم وقت نشد صبحی ساعتای 8.30 بود داشتم با گوشی ور میرفتم پیامای کانال تلگرام میخوندم که یه آقاهی گفت سلام جا خوردم سرم گرفتم بالا مامور شهرداری بود که عوارض شهرداری نداده بودیم اومده بود پلمب کنه زنگ زدم به جناب داداش خوش خیال که اومده...
-
میخوام خوش تیپ بشم
شنبه 5 دی 1394 18:44
بله دیگه تصمیم گرفتیم یه کوچلو خوش تیپ کنم خوش تیپ هستم خوش تیپ تر بشیم دیشب بله برون دختر داییم و تاریخ عروسی تعیین کردن برا 2 اسفند منم تصمیم گرفتم یه کم خوشتیپ تر کنم تا اون لباسی که چشمم دنبالشه رو بخرم البته اگه مادری بگذاره از حالا موضع خودش اعلام کرد میگه لباس زیاد داری دقیق هم یادشه هر کدوم چند بار پوشیدم خوب...
-
دوباره همون آقاهه
پنجشنبه 3 دی 1394 11:19
پست قبلی گفتم که آقاهه با قطر صحبت کرده هزینش زیاد شده یه سیم کارت خط تهران خرید که هزینش کمتر بشه ... الانه دوباره اومد گفت بدهی من چنده قسط بندیش کنم بدهیش نگاه کردم 376 هزار تومن اول فک کردم بد دیدم دوباره نگاه کردم دیدم درسته قیافه آقاهه دیدنی بود انگار روح تو بدن این مرد نبود منم دست خودم نبود خندم گرفت دوباره...
-
یعنی میشه برق قطع بشه
سهشنبه 1 دی 1394 09:29
من از همین جا اعلام میکنم یلدا طولانی ترین شب نیس بلکه کوتاه ترین شب هست از دیروز یه مقدار حالم ناخوشه نمیدونم چم شده بدنم میلرزه سرم هم دردش هی قطع وصل میشه دیشب هم داداش اینا خونمون بود حال نداشتم ولی سرحال نشون دادم تا ساعت 1 دور هم بودیم منم گاهی یه خنده های موزی به زن داداش میکردم بهش میگفتم میدونی خندیدن من از...
-
درووووغ
دوشنبه 30 آذر 1394 10:08
چرا همه دروغ را بیشتر قبول دارند تا حقیقت ؟ هفته گذشته یه آقایی اومد ازین سیم کارتهایی که الان جدید اومدن دایمی هستن ولی قسطی باید هزینش بدن خرید براش فعال کردم رفت 24 ساعت طول میکشه که قسط اول به حسابش بره و سیم کارتش دوطرفه فعال بشه ولی چون به جمعه خورد 72 ساعت طول کشید . دیشب اومد گفت سیم کارتم قطع شده هزینش نگاه...
-
خوشحالی یعنی فردا تولدته
شنبه 28 آذر 1394 10:40
خوشحالی یعنی این فردا تولدته خوشحالی یعنی میدونی کسی تولدت یادش نیس خودت بی مقدمه بگی امروز چندمه درجوابت بگن 26 تو هم بگی پس چیزی تا 29 به فکر باشین تولدت یه نفریه بگن از کی ؟ تو هم بگی از خودم خوشحالی یعنی خودت هم تاریخ تولدت دقیق بلد نباشی شک داشته باشی 29 تولدته یا نه بری شناسنامتو نگاه کنی ببینی 20 هستم ولی به...
-
بازی چه خوبه
چهارشنبه 25 آذر 1394 11:53
حالم خوب بودا سر شب هم کلی شوخی کردم خندیدیم سر جیب پولی لباس بابا گفتم هرچی پول داخل جیبت باشه مال من بابا مادری هم گفتن هر چی بود مال خودت میدونستن چیزی داخلش نیست هااا منم پیاز داغش زیاد کردم گفتم بابا برمیدارم هااا خیلی ریلکس گفت بردار ..... چون میدونستم کم میارم گفتم نه بابا چون پولا خیلی هستن من راضی نیستم...
-
خونه یا کاروانسرا
جمعه 20 آذر 1394 22:25
اول یه سوال ؟ ایفون خونه شما روزی چند بارزنگ میخوره؟ از خیلی وقت بچه داداش اولی که قربونش برم ریزه میزه تودل برو هست فقط به فکر ضیافت کردن شکمش هست راست میره چپ میره میگفت شما چرا منو دعوت نمیکنی یه نهاری یا یه شامی بهمون نمیدی خودش خودشو دعوت میکنه خلاصه اینکه امروز وقتش شد منم عمه مهربون شدم زنگ زدم به زن داداش دومی...
-
سیب یعنی سلامتی ..
سهشنبه 17 آذر 1394 12:25
دیگه از اسکن کردنام چیزی نمینگارم که کلافم کردن روزی 20تا اسکن میکنم اگه برگشت نخوردن دوباره 20تای دیگه خودم خسته نمیکنم والا خوبه بعد از این همه پست کسل کننده اعصاب خوردی یه پست سلامتی بزارم بله سلامتی اونم از نوع سیب خوردن جدیدا هم فتوا دادم که سیب بخورید از همه فریادها بالاتر هست از تابستونی که رفتیم ییلاق سیب هامو...
-
فقط میخوام داد بزنم
شنبه 14 آذر 1394 12:41
ای خداااااااااااااااااااااا دیگه خسته شدم تحمل ندارم از هفته گذشته هر چی اسکن کردم الان همشون برگشت زدن 154 تا برگشتی الان فقط میخوام داد بزنم جیغ بکشم اول گفتن اینجوری اسکن کنیم حالا میگن نه اینجوری شناسنامه هم که قبول نمیکنن برا اسکن من چکار کنم جناب داداش اون زمان که هیچی مهم نبود براش فقط میخواست سیم کارت بفروشه...
-
شروع به کار
دوشنبه 9 آذر 1394 23:11
امروز صبح بالاخره بعد از 1 ماه شوخی و استراحت رفتم سر کار ولی با بی میلی هیج شوق ذوقی نداشتم ولی چاره ای نبود ..... نمیخوام از اتفاق این دو روز اخر چیزی بنگارم که بعدها میام سری بزنم تداعی بشه برام هر چند میدونم چه اینجا بنگارم یا نه این اتفاقات اصلا یادم نمیره فقط اینکه تمام این خوشی 1 ماه همشون در عرض 2 روز زهر شد ب...
-
اومدم با دو خبر
یکشنبه 8 آذر 1394 17:35
قبل از هر چیز فعلا که بمن خوش میگذره حسابی استراحت میکنم تو هوای خنک خوابم مزه میده اونم تا ساعت 9 الی 10..... همچنان شکلک هم نمیشه گذاشت (ایکون عصبی) خبر اول اینکه حرفم رو پس میگیرم دفترمون نمیفروشیم با نصیحت های مادری از فروشش بیخیال شده .... خبر دوم فهمیدیم نی نیمون پسره (ایکون ذوق کردن) ظهری داداش زن داداش اومدن...
-
دفتر میفروشیم
چهارشنبه 4 آذر 1394 17:24
دفتر تکلیف دانش اموزا منظورم نیست هااا خخخ دفتر پیشخوانمون را قصد داریم بفروشیم چه کنیم خلاصه تصمیم ب فروشش راگرفته .... صبح جمعه که مادری ب داداش گفت چی شده سیستم وصل نشده هنوز گفت درست شده منم صبح شنبه سحر خیز شدم که برم دفتر گفت که هنوز وصل نشده بیا برو پست بانک بگو میخوام سیستمم وصل کنم جوری هم صحبت کن که من خبر...
-
دلخوشی یعنی با مامانت بری خرید
شنبه 23 آبان 1394 21:12
خلاصه بعد از 1 سال با مادری عصریررفتم خرید چه حالی داد .... هر وقت میگفتم میخوام فلان چیز بخرم آجی دومی میگفت هر وقت خواستی بری خرید به خودم بگو میام همراهت دیگه مادری با پای درناکش کجا میبری .. منم بچه حرف گوش کن قبول میکردم ولی ته دلم میخواست مادری همراهم باشه چون خوب خرج میکنه پسندش قبول دارم .... دوهفته بود که...
-
این خوابم هم تعبیر شد
جمعه 22 آبان 1394 00:52
یکی بیاد جواب منو بده چرا من باید خواب ببینم تعبیرش برا کس دیگه باشه شکلک گذاشتن با گوشی چقدر سخته ایییییییییش چند شب پیش دوباره خواب دیدم ولی ترسیدم فحشم بدین چیزی نگفتم ولی تعبیر شد به این زودی خوابم اینه خلاصه بگم اجی دومی بهم گفت برات خواستگار اومده فامیلش مدنی هست خخخخخ مدیونین اگه فک کنین تعلیمات مدنی دوران...
-
خدایا شکرت
چهارشنبه 20 آبان 1394 09:28
خدایا حالا فهمیدم هیچ کارت بی حکمت نیس ولی ما بنده ها نمیدونیم..... روز شنبه ساعت 12 شب که دامادمون زنگ زد گفتم آجی هست حتما با شماره شوهرش زنگ زده جواب دادم بعد سلام گفت که اجی حالش خوب نیس تب داره رفته مطب دکتر گفته باید بستری بشه الان بیمارستانم نمیزارن پیشش بمونم اماده شو میام دنبالت... یخ کردم با حرفاش گفت گوشی...
-
هنوزم خبری نیس ....
شنبه 16 آبان 1394 09:34
الان یک هفته بیشتر هست که این سیستم وامونده قطع هست وجناب داداش همچنان بخیال اسکنر جدید نخریده با همون خراب میگه بیا اسکن کن این دستگاه هم سه کاره هست .. اسکن وکپی با فکس داره ...روز چهارشنبه اومدم اسکن کنم دیدم نیس دستگاه رو برده گفتم بهش در جواب میگه یکی دیگه میارم اونو نیاز داشتم شب بهش گفتم برا صبح دستگاه بزار...
-
نمیدونم چه فکری میکنه...
شنبه 9 آبان 1394 12:16
جناب داداش را میگم موندم به کار این بشر چه فکرایی میکنه خدا میداند بس از عصر سه شنبه که سیستم رو قطع کردن هیچ اقدامی میکنه واسه وصلش و اسکن کردن پروندها که یه اسکنر بخره کارو تموم کنه ..... از چهارشنبه که خونه بودم خوش میگذشت تا 9 لالا حالا امروز که بیدار شدم گفت برو دفتر کرکره هم بده پایین اسکن کن ... میگم درست شده...
-
دوباره قطع شد
سهشنبه 5 آبان 1394 17:13
دوباره سیستم رو قطع کردن نتیجه بی خیالی جناب داداش اون دستگاه اسکنر خراب بود قرار شد بره یه جدید بخره که نخرید نتیجه این شد که قطع شد الانه بهش زنگیدم میگه ای بابووووو خوب من برم استراحت تا اطلاع ثانوی
-
خواب دیدم...
دوشنبه 4 آبان 1394 18:46
دوباره بعد از چند شب خواب دیدم نمیدونم چرا اینقدر خواب میبینم ولی همشون یکی یکی تعبیر میشن هفته گذشته خواب دیدم موهام دارن میریزن هر کسی یه چیزی میگفت بهم خواهرم بهم گفت بس موهات محکم اون بالا میبندی موهات ریختن بعداز چند وقت خواهرم گفت یادته گفتی خواب دیدی موهات ریختن گفتم اره درجوابم گفت موهای فاطمه زهرا بچه دختر...
-
درداش به جونم
سهشنبه 28 مهر 1394 09:38
برای بابا جونم که درداش به جونم نمیدونم چی بنویسم فقط میدونم که از ته قلبم اینو میگم خدایا تمام درد های بابا مامانم بده بجونم نمیخوام دیگه تحمل یه درد کوچک داشته باشن هر دوتاشون خیلی سختی کشیدن که به اینجا رسیدیم مامانم بیشتر که غصه همه رو خورد همیشه بابا مامانم میگن اگه به اینجا رسیدیم از ارث پدری نبوده از ثروت باغ...
-
دوباره خبیث میشم
دوشنبه 27 مهر 1394 08:23
دیشب کلی زحمت کشیدم نوشتم خواهر زادم با دوستش اومد سرگرم صحبت شدیم یادم رفت ارسال بزنم که همه نوشتم رفت هوااا بله درست نوشتم دوباره خبیث شدم ولی اینبار تو فضای مجازی تابستونی دو تا گروه دعوت شدم مدیرشون یه نفر بود یکی از گروهها فقط عکس با متن بود ولی چت ممنوع بود اون یکی چت ازاد عکس متن ممنوع ولی من بر عکس کار کردم...
-
شیطان میشم
سهشنبه 21 مهر 1394 17:55
شیطان شدم و فکرای خبیثانه میکنم دیشب بابا صدام زد که جعبه مدارکش بیارم سند خونه رو میخواست کپی برداره امروز ببره شهر داری بخاطر عوارض میخواستم بگم که: بابا میخوایی خونه رو بزنی به نامم که چشمم به چند تا برگ چک افتاد و تصمیمم عوض شد از بین مدارکا چک ها رو اوردم بیرون فکر خبیثانه زد بسرم اونم سه تا چک سفید امضا چکها...